چرا مثل ثروتمندان رفتار کردن، ما را ثروتمند نمیکند؟
مجله علمی ایلیاد - در جریان جنگ جهانی دوم، زمانیکه نبرد هوایی بین نیروهای آمریکایی و ژاپنی شکل گرفته بود، بسیاری از هواپیماهای جنگنده در ارتفاعات زیاد مورد اصابت گلوله قرار گرفته و سقوط میکردند. این امر تلفات زیادی برای هر دو جبهه به جای میگذاشت. به منظور اینکه علت این مسأله را بررسی کرده و میزان تلفات را کاهش دهند، مرکز تحلیلهای هوایی (CNA) در آمریکا، تصمیم گرفت تا بدنه هواپیماهایی که مورد اصابت گلوله قرار گرفته و بازگشته بودند را مورد مطالعه و بررسی قرار داده و از این طریق نقاط ضعف آنها را مشخص نماید.
تحلیلگران، دادههایی را در خصوص هواپیماهای آسیب دیده جمعآوری کرده و نقاطی از بدنهی هواپیما را که آسیب دیده بود مشخص کردند. نقاط آسیب دیده، تقریباً تمامی بدنه هواپیماها را شامل میشد، اما برخی نقاط مانند موتورهای هواپیما و کابین خلبان، به طور عجیبی از آسیب جدی مصون مانده بودند. مهندسین مربوطه، این قسمتها را که آسیب کمتری دیده بود، دست نخورده باقی گذاشته و به تقویت سایر نقاط آسیب دیده پرداختند. اما در این میان، یک متخصص آمار به نام «آبراهام والد»، متوجه موضوع مهمی شد و توصیف کاملاً متفاوتی از واقعه ارائه داد.
واقعیت این بود که خلبانهایی که آسیب جدی به موتورها و کابینهای هواپیمای آنها وارد شده بود، همگی سقوط کرده و از بین میرفتند و بنابراین هیچگاه مورد تحلیل قرار نمیگرفتند. از این خطای شناختی، تحت عنوان «سوگیری بقا» یا «دوامنگری» یاد میشود؛ به این معنی که ذهن فقط نمونههای زنده و موفق را مورد بررسی و تحلیل قرار میدهد و در نتیجه در قضاوت دچار خطا میگردد.
بهعنوان مثال، فردی را در نظر بگیرید که گمان میکند آموزش کامپیوتر تجارت خوب و پردرآمدی است. در نتیجه به این میاندیشد که یک موسسهی آموزش کامپیوتر افتتاح کند. مشکل اینجا است که او فقط نمونههای موفق دور و اطرافش را دیده و هرگز از افراد زیادی که تجارتشان شکست خورده، چیزی نشنیده است. مثال دیگر اینکه مقالات فراوانی را با عناوینی مانند «پنج کاری که بیشتر ثروتمندان انجام میدهند»، یا «ده عادت نویسندگان بزرگ و موفق»، میتوان یافت. آیا معنای چنین مقالاتی این است که انجام دادن این کارها یا پیروی از این عادات، لزوماً انسانی را ثروتمند یا نویسندهای را موفق میکند؟ خیر، زیرا انسانهای زیادی هستند که این کارها را کردهاند و هیچگاه ثروتمند یا نویسنده نشدهاند. در اینجا نیز فقط به کسانی که موفق شدهاند توجه شده و هزاران نمونهی دیگر که در این راه به جایی نرسیدهاند، نادیده گرفته شدهاند.