دلایل موفقیت واکسیناسیون علیه آبله
مجله علمی ایلیاد - ریشهکنی ویروس آبله در سطح جهانی، اولین و تنها موفقیت کامل سازمانهای بهداشتی در از بین بردن یک بیماری بوده است. شناخت و بررسی عوامل این موفقیت میتواند درسهای بزرگی برای واکسیناسیونهای آینده نسل بشر داشته باشد.
در وهلهی نخست، باید به ویژگیهای منحصربهفرد خود واکسن پرداخت. «ادوار جنر» در سال ۱۷۹۶ میلادی، واکسنی علیه بیماری ویروس آبله را تولید کرد؛ در نیمهی دوم قرن نوزدهم، ظهور میکروبیولوژی و ایمونولوژی موجب شد که از فن آوری دیانای نوترکیب به همراه ویژگیهای ژنوم این خانوادهی ویروس، جهت تولید واکسنهای با اثرگذاری بیشتر استفاده کنند. در ابتدا به ویژگیهای منحصربهفرد واکسن نسبت به سایر واکسنهای بیماریهای دیگر میپردازیم. در صورتی که این واکسن به روش درست فریز شود، میتواند تا سالهای سال قدرت اثرگذاری خود را حفظ کند، علاوه بر این واکسن در صورت تزریق به فرد تا ۱۰ سال ایمنی ایجاد میکند، البته مطالعات نشان داده است که حتی در صورتی که فرد تا ۳۰ سال بعد از واکسینه شدن در معرض ویروس قرار گیرد، بیماری باز هم به فرم ضعیف خود بروز پیدا میکند. همچنین چون این نوع ویروس فقط انسان را آلوده میکرد، در صورت واکسیناسیون درست، منشاء آن در مناطق بومی به سرعت از بین میرود.
یکی دیگر از ویژگیهای منحصربهفرد این واکسن این است که میتواند در بهبود و یا جلوگیری از بیماری حتی بعد از در معرض قرار گرفتن فرد، نقش اساسی داشته باشد؛ البته این واکسن نمیتواند عفونتهای ناشی از آبله را از بین ببرد. سازمان بهداشت جهانی در سال ۱۹۵۸ میلادی، گروه مشخصی را برای ریشهکن کردن آبله انسانی در سطح جهانی تاسیس کرد. در ابتدای کار، این گروه تصمیم بر اعتماد به فعالیتهای ملی جهت واکسیناسیون آبله کرد و بودجههای متناقضی به کشورهای مختلف داده میشد، به دلیل عدم وجود نظارت درست و آموزشهای صحیح، ریشهکنی آبله در آن سالها موفقیتآمیز نبود، چرا که کشورهای مختلف با اهداف سیاسی کوتاه مدت به مقابله با آبله میپرداختند، در حالی که ریشهکنی در سطح جهانی نیازمند یک اتحاد جهانی بود.
شکستهای اولیه گروه مقابلهکننده با آبله، به سازمان بهداشت جهانی ثابت کرد که باید نظارت جهانی در واکسیناسیون آبله انجام دهد. این سازمان در سال ۱۹۶۴ بیانیهای صادر کرد که دولتمردان سیاسی را ملزم میکرد که نسبت به واکسینه کردن تمام افراد جامعه اقدام کنند. سازمانی که عهدهدار ریشهکن کردن مالاریا بود، با وجود بودجههای هنگفت، با شکستهای متمادی روبهرو شده بود. به همین دلیل، ریشهکن کردن آبله نیز دور از انتظار به نظر میرسید، البته اتحاد جماهیر شوروی در آن سالها توانسته بود موفقیتهای چشمگیری برای ریشهکن کردن آبله اتخاذ کند و به دلیل جنگ سرد میان ایالات متحده و اتحاد جماهیر شوروی، ایالات متحده نیز به صورت جدی به فکر ریشهکن کردن آبله افتاد. نتیجتاً در سال ۱۹۶۵ دولت آمریکا قول حمایت اساسی برای ریشهکن کردن بیماری و کمک به سازمان بهداشت جهانی داد که واقعاً هم تاثیرگذار بود.
در آن سالها واکسیناسیون سرخک نیز در حال انجام بود، اما به دلیل گران بودن واکسیناسیون حدود یک دلار، یک تجربهی کاملاً ناموفق بود. این موضوع به سازمان بهداشت جهانی اثبات کرد که برای موفقیتآمیز بودن واکسیناسیون آبله، نیاز است که این نوع درمان برای کشورهای در حال توسعه ارزان تمام شود. همچنین در آن سالها گروهی که عهدهدار ریشهکن کردن مالاریا بود، برای این امر قوانین بسیار سختگیرانه و بدون تغییر و بهروز شدن اعمال کرده بود. این موضوع نیز به مسئولان امر ثابت کرد که برای موفقیتآمیز بودن واکسیناسیون آبله نیاز به اصول منعطف و پویا است.
سازمان بهداشت جهانی، تمام کشورهای عضو را ملزم به همکاری در این فعالیت کرد، در واقع برای سازمان بهداشت جهانی ثابت شده بود که برای ریشهکن کردن یک بیماری مسری، نیاز به تلاش جهانی است. سال ۱۹۶۶ این سازمان دو و نیم میلیون دلار را برای این امر اتخاذ کرد؛ این بودجه بر اساس معیارهایی همچون جنگ و قعطی و گستردگی بیماری در کشورهای مورد نظر تقسیم شد. علاوه بر این، یک تیم بسیار خوب به ریاست دکتر «هندرسون»، در راس مقابله با آبله قرار گرفت، این گروه گزارشهای اپیدمیولوژیک از بیماری ارائه میداد. از طرفی، موارد آموزشی را به سراسر دنیا پخش میکرد.
از اعمالی که این گروه بهصورت قاطع انجام دادند و بسیار هم مفید بود، قرار دادن وسایل بهداشتی، ابزار تزریق و وسایل آموزشی که در صورت لزوم به کشورهایی که به این حمایتها نیاز داشتند ارسال میشد، تلاشهای همه جانبهی سازمان بهداشت جهانی موجب ساخت سوزن دوتایی برای تزریق شد که از فناوری سادهای برخوردار بود، اما به شدت هزینه واکسیناسیون را کاهش میدهد، به طوری که یک هزار سوزن تنها ۵ دلار هزینه داشت و همچنین این نوع سوزن قابلیت ضدعفونی با شعله را داشت و استفاده چند باره از آن ممکن بود. نمیتوان از استفاده بسیار راحت از این نوع سوزن چشمپوشی کرد؛ بهصورتی که گزارشهای محلی نشان داده بود که در طول ۱۵ دقیقه میتوانستند به یک فرد روستایی تزریق واکسن را آموزش دهند.
این تلاشهای همه جانبه موجب شد که شیوع بیماری در مدت زمان کوتاهی در آفریقا و آمریکای جنوبی که بیماری بهصورت چشمگیری گستردگی داشت، کاهش یابد؛ به طوری که تا سال ۱۹۷۱ گزارشها نشان داده بود نیمکرهی غربی از این بیماری ریشهکن شده است. اما در کشورهایی مثل بنگلادش ایران و عراق، همچنان شیوع این بیماری بهصورت بومی وجود داشت. سازمان بهداشت جهانی با روشهای نوین متمرکز در واکسیناسیون عمومی و جستجوی فعال قرنطینه و واکسیناسیون افراد محلی، در صدد کاهش این بیماری در این کشورها شد. استراتژی نظارت و مهار مجهز به ماشینهای آفرود در روستاهای دور افتاده بسیار موثر بود، به صورتی که این گروههای کوچک به محلهایی که گزارش یک مورد مشابه با علائم آبله را داشتند، به سرعت به آن روستا میرفتتند و عوامل مورد نیاز بهداشتی واکسیناسیون را انجام میدادند، حتی اگر افراد آن روستا قبلاً واکسینه شده بودند.
این رویکرد تقریباً نظامی، در اتیوپی و سومالی نیز بهصورت جدی انجام شد. پس از دو سال سازمان بهداشت جهانی ریشهکن شدن بیماری را در سومالی نیز تایید کرد، علاوه بر تاثیرگذاری خود واکسن، بخش اعظم موفقیت به دلیل تعهد و رهبری سیاسی درست بود و همچنین سازمان بهداشت جهانی با وجود شکست اولیه متوجه شدند که ریشهکن کردن یک عامل بیماریزا در جهان نیاز به یک نظارت جهانی دارد و با تلاشهای ملی و درون مرزی تحقق نمییابد.