بشر به هوشمصنوعی حق حیات میدهد؟
در صورتی که مایل به مطالعهی متن مقاله نیستید، میتوانید به نسخهی صوتی گوش کنید
مجله علمی ایلیاد - هوشمصنوعی با سرعت بسیار بالایی در حال گسترش است و این پتانسیل را دارد که در ۴۵ سال آتی، از هوش انسان پیشی بگیرد. هوشمصنوعی اخیراً موفق شده است که خواندن و واکنش دادن به احساسات را بهخوبی فرا بگیرد و همچنین قادر است در یکی از دشوارترین و فکریترین بازیهای ما، پنج بازیکن برتر دنیا را شکست دهد. بهطور خلاصه، هوشمصنوعی در حال انسانتر شدن بوده و بهزودی از ما متمایزناپذیر خواهد بود. چندین متخصص نظر خود در خصوص اینکه چه چیزی ممکن است تمایزاتی میان بشریت و مخلوق هوشمند او ایجاد کند را ارائه دادند.
«جیمز هیوز» مدیر اجرایی موسسهی «اخلاقیات و تکنولوژیهای نوظهور» معتقد است که ویژگی کلیدی، خودآگاهی است. اگر موجودی بتواند به این خودآگاهی برسد، به یک فرد تبدیل میشود. هیوز اشارهی جالبی به تاریخچهی سرکوبسازی میکند و بیان میدارد که تبعیض قائل شدن بر ضد ماشینآلات به منزلهی این است که مردم را بر اساس جنسیت و یا رنگ پوستشان تبعیض قائل شویم. او در مصاحبهای گفت: «ارزشهای روشن فکرانه، ما را مجاب میکند که به دقت به این ویژگیهای بسیار مهم حق-پذیر، جدا از تفاوت گونهها، بنگریم و پیشداوریهایمان در زمینهی حقپذیر بودن را برای بشر، اروپاییها و یا مردان کنار بگذاریم.»
«وایزلی اسمیت» از موسسهی مرکزی کشفیات استثنائات بشری، نظر دیگری دارد. او معتقد است که نباید به ماشینآلات فردیت تعلق بگیرد؛ زیرا که آنها تنها ماشین هستند. این مسئله را در فلسفه به جای فلسفه ارزش برونی هیوز با نام «فلسفه ارزش درونی» میشناسیم. او در مصاحبهای اظهار داشت: «حتی باشعورترین ماشینآلات باز هم ماشین محسوب میشود؛ ماشین موجود زنده نیست. حتی یک ارگانیسم هم نیست. فقط ماشینی است که توسط بشر یا کامپیوتر و یا خودش برنامهنویسی میشود.»
برخی دست به ارائهی راههایی برای اندازهگیری هوشیاری زدند. مثلاً میتوان در این زمینه به فرضیهی «یکپارچگی اطلاعات هوشیاری» از «جیولیو تونونی» اشاره کرد که مشخص میکند که آیا سیستمی «هوشیاری» دارد یا خیر، چقد هوشیار است و هوشیاری آن چگونه است و همچنین توضیحاتی در مورد شواهد تجربی و پیشبینیهای قابل آزمایش ارائه داده و استنتاج را فراهم میسازد. اگرچه این مدل هنوز مشکلات زیادی دارد، اما حداقل میتوان از آن نتیجهای کلی برای سنجش و مقایسه بدست آورد.
سوال کلیدی در اینجا این است که ما با موجوداتی که از مواد مختلف ساخته شدهاند اما همانند ما دارای ادراک هستند چگونه باید رفتار کنیم؟ این سوال میتواند مشخص کند که چطور هوشمصنوعی وارد جامعهی ما خواهد شد. بهمنظور جلوگیری از بهوجود آمدن بیرحمیهای اخلاقی، ما باید الان به پاسخ این سوالات بیاندیشیم. اما اینکه ما باید این کار را انجام دهیم، به این معنی نیست که کار آسانی است. پروفسور عصبشناسی آزمایشگاه رسانهای MIT، «اد بایدن» در مصاحبهای گفت: «من فکر نمیکنم که ما تعریف عملی از هوشیاری داشته باشیم؛ آن هم بهگونهای که بتوانیم آنرا اندازهگیری کرده و یا بسازیم.» بایدن این مسئله را نادیده میگیرد که ما نتوانستیم حتی تعریف مناسبی از هوشیاری برای خودمان ارائه دهیم. مسئلهی فردیت هزاران سال است ذهن فلاسفه زیادی، از جمله سیمون بلکبرن، دیوید هوم و ماری وارن را به خود مشغول کرده است؛ زیرا هر تعریفی ما را به سوی سیاهچالههای اخلاقی خواهد کشاند.
فردیت هوشمصنوعی نه تنها در اجتماع، بلکه در سیاست، اخلاق و فلسفه نیز شاخههایی دارد. تصمیم ما میتواند به کابوسهای ماتریکسوار تبدیل شود، به این صورت که هوشمصنوعی بر ما حکم فرمائی کند و یا همانند فیلم «او» بشریت زندگی خود را بهصورت مسالمتآمیزی با ماشینها ادامه دهد. در این میان، تعریف ما مسئلهی مهمی محسوب میشود به این دلیل که مشخصکنندهی رفتار رباتها با ما خواهد بود. برای دستوردادن به رباتها در زمینهی رفتارشان با بشر، باید تعریفی از بشریت را در درون برنامهی آنها جای دهیم. مردم اغلب «سه قانون آسیموف» را قبول دارند؛ اما ادبیات آسیموف بر اساس مشکلاتی بود که رباتها با این قوانین، و مهمتر با تعریف «بشریت» و «آسیب» داشتند.
با اینکه این زمینه به غایت مشکل محسوب میشود، اما بسیار دلگرمکننده بوده است بهطوری که دانشمندان در حال اندیشیدن بر روی این سوالات هستند؛ زیرا که تکنولوژی هوشمصنوعی به پیشرفت خود ادامه میدهد و ما زمان زیادی تا یافتن پاسخ برای این سوالها نخواهیم داشت.
نوشته: تام وارد
ترجمه: رضا کاظمی - مجله علمی ایلیاد
ترجمه: رضا کاظمی - مجله علمی ایلیاد