مغز وکامپیوتر اطلاعات را به شکل کاملاً متفاوتی پردازش میکنند و نرمافزار بازوی رباتیک نمیتواند تمام روشهای متفاوتی که مغز انسان برای کنترل آن بهکار میبندد را پوشش دهد. نتیجه اینکه، در اثر استفاده از آن، زمان بسیاری دراین میان اتلاف خواهد شد.
حال اگر نرمافزر بتواند به شکل بهتری با نحوهی عملکرد مغز مطابقت یابد، نتیجه چه خواهد بود؟ برخی مشکلات، خطاها و نافرمانیهای هوش مصنوعی مشکلی بزرگ است و راه حل آن چیزی نیست جز آموزش هوشمصنوعی که سیگنالهای مغز را با یادگیری آنچه که بدان میاندیشیم و چرایی آن، خوانده و مطابقت میدهد.
بهطور خلاصه میتوان گفت که به هوشمصنوعی آموزش داده میشود تا بیشتر شبیه به مغز انسان عمل کند. بهنظر خوب است. اینطور نیست؟ هرچند درعمل، این امر به منزلهی عبور از مانع بزرگتری است؛ مانعی که محققان را با مسالهی بزرگی در خصوص نژاد خود و ایجاد ماشینی به واقع هوشمند، مواجه میکند و نشان میدهد که مغز ما چگونه کار میکند.
انجام چنین کاری امکان برقراری ارتباطی یکپارچه میان مغز و ماشین را پدید میآورد که میتواند کنترلی کامل برای امپراطوری مغز را بر اندامهای مصنوعی آنها فراهم آورد و چنانچه طرح آنها به اندازهی کافی قوی نباشد، حتی برای برخی دانشمندان این احتمال را به وجود میآورد که آیا هوشمصنوعی میتواند منجر به توهم یا ایجاد افسردگی شود؟
ولی در اینجا موضوع مشخصی در خصوص مغز انسان وجود دارد و آن اینکه ما به واقع نمیدانیم که در مغز ما چه رخ میدهد و بسیار اتفاق میافتد که محققین برجستهی هوشمصنوعی به این باور برسند که تلاش برای رمزگشایی و تقلید از مغز انسان کار بیهودهای است.
«مکس تگمارک»، فیزیکدان MIT و رئیس موسسهی Future of Life اصطلاحاتی در خصوص تلاش برای بازسازی دیجیتال مغز انسان، ارائه کرده است. وی این بازسازی را «شوونیزم کربن» نامیده است. در دسامبر ۲۰۱۷، در جریان کنفرانسی در خصوص هوشمصنوعی، وی اذعان داشت: «ما در خصوص نحوهی فعالیت مغز بسیار ضعیف هستیم و من فکر میکنم این امر نشان دهندهی فقدان تخیل ماست.»
«بارت سلمن» محقق هوشمصنوعی در دانشگاه کورنل به خبرگزاریها اینگونه پاسخ میدهد: «پیشرفت عمدهی ما در حال حاضر و در آیندهی نزدیک، دستیابی به عملکردی در سطح عملکرد مغز انسان بدون دستیابی به تمام جزئیات شناخته شده از مغز انسان است.»
در واقع تقلید از جهان طبیعی در فناوری، بلامانع است. در واقع برای فرماندهندهای که کنترلکنندهی اندام مصنوعی است، نرم افزاری که بر پایهی چگونگی پردازش زبان در مغز ساخته شده است، میتواند بیارزش باشد. اما نکتهی حیاتی در این میان الهام گرفتن از بیولوژی موجود در جریان ساخت پدیدهای بر پایه چارچوب فناوری است که در این مورد عبارت است از هوش و پردازش اطلاعات.
دلیل خوبی وجود دارد که چرا نخستین ماشینهای پرواز نتوانستند روش پرواز خفاشها را تقلید کنند و نخستین ماشینها قادر به تقلید حرکات اسبها و درشکه نبوده و با الهام از آنها ساخته نشدند. انسانها تلاش کردند این امر را محقق نمایند، اما نتیجه به هیچ وجه رضایتبخش نبود. هوشمصنوعی نیز مستثنی از این امر نیست. هرچقدر زودتر بتوانیم از این تفکر که باید دست به کپی از کامپیوتری شگفتانگیز یعنی مغزمان، بزنیم، دست برداریم، برنامهی هوشمصنوعی پیشرفت بهتر و بیشتری خواهد داشت.
نوشته: دان رابیتسکی ترجمه: مریم رفیعی - مجله علمی ایلیاد