ستارهی S2 هر ۱۶ سال یک بار به دور سیاهچالهی مرکزی کهکشان دوران میکند. ستارهشناسان از سال ۱۹۹۲ تا کنون در حال رصد این ستاره با قویترین تلسکوپهای روی زمین هستند تا بتوانند مدارات آنرا به دقت مشخص کنند.
«فرنک آیزنهاور» از موسسهی ماکس پلانک آلمان، میگوید: «دقت دستگاهها و اندازهگیریهایی که اکنون برای محاسبهی موقعیت نسبی سیاهچالهها و ستارهها مورد استفاده قرار میگیرند، مانند این است که بخواهیم یک مسابقهی فوتبال را از روی ماه تماشا کنیم و در عین حال اندازهی توپ فوتبال را با دقت چند سانتیمتر تخمین بزنیم. ما از وسایل خیلی خوبی برخورداریم.»
آیزنهاور و همکارانش با رصد دقیق S2 دریافتند که مدار این ستاره بر اساس انتظار آنها از تئوری پایهای گرانش مطرح شده توسط نیوتن نیست. این ستاره به جای اینکه پس از پایان هر مدار، دوباره همان مدار را تکرار کند، اطراف سیاهچاله را در یک مدار جدید دور میزند و شکلی که در انتها میسازد، مانند گل مروارید است.
آیزنهاور میگوید: «بهصورت معمول، اگر شما یک ستاره را درون یک مدار قرار دهید، ستاره حرکت کرده و پس از دور زدن مدار بیضی، آنرا مجدداً از نو شروع میکند؛ ولی اگر گرانش خیلی قوی باشد، پس از پایان هر بار این مدار بیضی، در مسیر جدیدی ادامهی مسیر میدهد.»
این نوع از حرکت در تئوری نسبیت عام اینشتین پیشبینی شده است. در این تئوری اینشتین پیشبینی کرده است که سیاهچالهها باعث به هم ریختن فضا-زمان اطراف خود میشوند و حتی میتوانند مدارات ستارههای اطراف را نیز به هم بزنند.
البته این موضوع در منظومهی شمسی نیز قابل مشاهده است، زیرا شکل مدارات عطارد نیز به صورت بیضوی معمولی نیست و مانند گل مروارید است. این اثر در مرکز کهکشان بیشتر است، زیرا سیاهچالهی مرکزی کهکشان بسیار سنگینتر از خورشید است و به همان نسبت، فضا-زمان اطراف خود را بیشتر به هم میزند.