محدودیت های زبان و منطق
کلود برناد:
"افکار ما ابزارهای معنوی منحصری هستند که به کمک آنها در دل پدیده های طبیعی نفوذ می کنیم.وقتی که آنها نقش خود را انجام دادند بایذ عوضشان کرد.همانطور که نشتر جراحی را بعد از آنکه مدت درازی کار کرد عوض می کنند."
بسیاری از صاحب نظران در قبول نظریه ی انبساط اصلی به علت اشکالاتی که این نظریه از لحاظ فلسفی و منطقی مطرح می کند تردید میکنند.لورکای فیزیکدان می نویسد:" گفتن اینکه عالم آغازی داشته_اگر کلمات اغاز و عالم معنایی داشته باشند_یعنی پاسخ دادن به این پرسش:قبلآ چه بوده است؟
این خواهد بود که :هیچ. و ادگارامورن اضافه می کند:از همان اول هیچ ، نمی توان آغازی تصور کرد.دانشمندان باید در جنبه ی منطقی این بحث هم تاملی بکنند."
جز جهالت ما در قلمرو فیزیک ، هیچ عامل دیگری مانع از برگشتن بع ان سر منشا اصلی نیست.گذشته از آن محدودیت های زمان هم در این راه یک مانع بزرگ دیگری است.این محدودیتها ، هم ناظر به روش علمی و هم ناظر به روش منطقی است.چون در هر حال برای آنها باید از زبان استفاده شود.کلمات اصولآ بر اساس معیار های خاص ما،روی اشیاء گذاشته شده است و انها تا زمانی که با پدیده ها و یا با وقایعی که در دنیای روزمره ما میگذرد،مطابقت می کنند ،کارایی دارند.
به این ترتیب ، هر کاه سخن درباب حقیقت هایی در معیار دیگر است،کلمات خواه نا خواه خود به مانع تبدیل می شوند .در این زمینه کیهان شناسی ،به ویژه،از علوم دیگر بد بیار تر است.علی الخصوص هنگامی که موضوع به مسایل "پایان پذیری" و حد�' و مرزهای عالم در فضا و در زمان مربوط میشود.
تنها روش معتبر در کندو کاو عالم،روش تجربی است.اگر در این راه با فلسفه یا با منطق برخورد کنیم،باید سعی کرد که مانع دور زده شود و باید مسئله را تنها با موضوعات کیهان شناختی حل و فصل کرد.اگر این اصل را بپذیریم که تنها "مسئله" واقعی عبارت از وجود خود عالم است،تمامی مشکلات فلسفی خود به خود رفع خواهد شد."چرا چیزی بهتر از این وجود دارد؟"از جنبه ی علمی ما از جواب دادن به ان عاجزیم.اینک بعد از گذشت چندین هزاره در این زمینه ما به جایی رسیده ایم که ان را نخستین شکارگر ماقبل تاریخ به آن رسید:
صفر مطلق
وقتی به ناتوانی خود در این مورد وقوف حاصل کردیم،نقطه ی آغاز واقعی کیهان شناخت دقیقآ همین نقطه است: چیزی وجود دارد.
حقیقتی وجود دارد.حالا این حقیقت چگونه ظاهر میشود؛عمرش چقدر است... و پرسشهای دیگری از این دست در حیطه ی تحقیقات علمی یک یک مطرح خواهند شد.
همین مسئله وجود حقیقت بعددیگری هم دارد و آن آگاهی و معرفت است.ما از طریق فهم و شعور خود، چیزی بهتر از هیچ را درک میکنیم.بنابراین این فهم و شعور در خارج از جهان نیست،بلکه جزئی از آن است.امروزه ما به درک و دریافت غنای روابط موجود میان شعور و داده های مشاهده ی نجومی آغاز کرده ایم.
اما به راستی حقیقت چیست؟ ...