توصیف و تصور بشر از ابر و باد تا قبل از قرون اخیر
از روزی که بشر چشم باز کرده و سر از آغوش مادر بیرون آورده است ، هم باد به تن او خورده و هم ابر در آسمان دیده و حرکت آن را هم بزودی متوجه شده است. اما برای ابر در افسانه ها و افکار یونانیان یا در معتقدات مذهبی آریایی و سامی و در ادبیات ایرانی تصورات عجیب و غریب وجود داشته و ابر را یک هیولای اهریمنی، گاوان شیرده یا دختران زیبای آسمانی می پنداشته اند.
در قرن 18 میلادی ، ابر را توده ای از هوای اشباع محتوی ذرات غبار مانند آب دانسته اند، ولی هنوز رابطه ای مابین ابر و باد کشف نگردیده و اعلام نشده بود. قبل از آن زمان و حتی بعدها تا این اواخر در نظر بسیاری از خواص، این مطلب غیرقابل قبول و بالبداهه محال می آمد که ابر از جنس بخار و هوا باشد و مع ذلک شکل ثابت اختیار نماید یا از آب باشد و معلق در هوا بماند.
در آستانه قرن 20 بود که معلوم شد ابر و باد دو جسم جدا و دو پدیده متمایز مستقل نیستند بلکه، ابر منظره ای از هوای وزنده بالارونده در حال تقطیر است. فلات ایران البته نه مانند صحرای حجاز کم بهره و تقریباً بیگانه از ابر و باران بوده است و نه مانند اروپای غربی یا جزایر اقیانوسیه و جنگلهای هندوستان، زیر ابر و بارانهای مداوم قرار داشته است. با وجود خشکی نسبی آن قدر ابر و باران به این سرزمین می آمده است که شغل گلهداری و زراعت ، چشم و دل مردم را همیشه به سوی آسمان بدوزد و آنها با علاقه و کنجکاوی، اشکال و حرکات ابرها و آثار حاصله را نظاره نمایند.
این است که میبینیم در روایات مذهبی اقوام آریایی که از هندوستان به ایران و اروپا سرازیر شده اند و در ادبیات فارسی بعد از اسلام ، اشاره و استعاره های فراوان به پدیده های جوی باد و ابر و باران می شود .
اما آنچه گفته می شود، از حدود تصویر وتصورهای عینی و وهمی برای ناظری که قدم از خاک و خانه خود فراتر نگذارده و از پایین ابرها را تماشا کرده است، تجاوز نمی کند . با آنکه در بعضی اشعار توأماً نام خورشید و باد و ابر و باران می آید و تا آنجا پیش می روند که به اقتضای فصل بهار ، تقارن و همزمان بودن باد و باران را ذکر می کنند . مثلاً رودکی ابر را به لشکر و باد را به رئیس و فرمانده تشبیه میکند. مع ذلک نه عنایتی به ترتیب و تأثیر عوامل مذکور دارند و نه نشانه ای از توجه به اینکه ابرهمان هواست و باد مقدمه و لازمه تشکیل ابراست ، به چشـم میخورد .
شاعر جهاندیده و قرآن خوانده و نکته سنج بزرگ ما سعدی، آنجا که می خواهد فعالیت عوامل طبیعت را در خدمت بشریت در جهت تشویق او به عبادت خدا یاد آورد ، می گوید :
ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کارند تا تو نانی به کف آری و به غفلت نخوری
اما رعایت ارتباط و توالی طبیعی آن ها را نمینماید . حتی ماه را که نقشی از این جهت ندارد ، در وسط می آورد.
در همان دیباچه عالی شاهکار نثر فارسی ، چند سطر جلوتر از این بیت ، باز از ابر و باد صحبت میکند و میگوید :
فراش باد صبا را گفته تا فرش زمردین بگسترد و دایه ابر بهاری را فرموده تا بنات نبات در مهد زمین بپرورد .
شاعر فرزانه و قهرمان بلند پایه دیگر ادبیاتمان فردوسی طوسی نیز که دو قرن قبل از سعدی می زیسته، در این زمینه دست پیش نسبت به او نداشته است. دو قطعه از اشعارش را نمونه بیاوریم :
که از آتش و آب و از باد و خاک شود تیره روی زمین تابناک
و درجای دگر :
زمانی به باد و زمانی به میغ زمانی به خنجر، زمانی به تیغ