چرا باید فرض کنیم حیوانات خودآگاهی دارند؟

چرا باید فرض کنیم حیوانات خودآگاهی دارند؟
مجله علمی ایلیاد - دانشمندان در حال بررسی این مساله هستند که شاید اکثر حیوانات از خودآگاهی برخوردار باشند. شاید برخی معتقد هستند فقط انسان میتواند با بهرهگیری از مغز پیشرفتهاش خودآگاهی داشته باشد. اما در یک مقالهی جدید آمده که دانشمندان در حالِ تغییر شیوهی نگرششان دربارهی قوهی شناخت حیوانات هستند. در این مقاله، چنین توضیح داده شده است: «در سالهای اخیر، خیلی رایج شده است که مجلهای را باز کنید و مطلبی را بخوانید که بگوید یک اختاپوس از بازوهایش برای باز کردن در یک قوطی یا پرت کردن آب به صورت یک انسان، استفاده کرد. برای طیف زیادی از دانشمندان، این مساله دیگر اسرارآمیز نیست که کدام حیوانات آگاه هستند، بلکه آنها میخواهند بفهمند کدام حیوانات خودآگاهی ندارند. قدری محافظهکارانه است که پس از دیدن نوازش سگها توسط کانگوروها و مواردی شبیه به این، بگوییم همهی رفتارهای حیوانات بر حسب غریزه انجام میگیرد.»
خوب است که دانشمندان در حال رسیدن به این درک هستند، اما بهنظر میرسد بهطور اشتباه به پرسش مینگرند. آگاهی چیزی است که میتواند مردود اعلام شود، نَه اینکه تصدیق گردد. قبل از اینکه میلیاردها کامنت خشمگین روانهی این مطلب کنید، بگذارید یک تعریف ارائه کنم. وقتی از آگاهی حرف میزنیم، منظور باهوش بودن، خلاق بودن یا داشتنِ حافظه خوب نیست؛ ما دربارهی بودن در یک بدن و درکِ جهان حرف میزنیم. به ادامه مقاله توجه کنید: «دانشمندان هنوز به توضیحی رضایت بخش و قانعکننده از آگاهی دست پیدا نکردهاند. میدانیم که سیستمهای حسی بدن، اطلاعاتی را دربارهی جهان بیرونی به مغز ما مخابره میکنند؛ اطلاعات در مغز مورد پردازش قرار میگیرند و لایههای عصبی پیچیده در این کار دخالت دارند. اما نمیدانیم آن سیگنالها چطور در یک تصویر جهانی پیوسته تجمع یافتهاند.»
شاید فلسفه بتواند در اینجا وارد کار شود و عملکردی بهتر از میکروسکوپها داشته باشد. ما میداینم که آگاه و هوشیار هستم. در حقیقت، این تنها چیزی است که با قاطعیت میدانم. همچنین میدانم که احتمال دارد جهان رویایی بیش نباشد. اما اگر چنین هم باشد، ما ذهنی داریم که جهان را تجربه میکند. ما نمیتوانم صد درصد مطمئن باشیم که همه خودآگاهی دارند، زیرا نمیتوانیم در ذهن هیچکس استقرار داشته باشیم. اما میتوانیم ببینیم که افراد، خودآگاهی را بیان کرده و نشانش میدهند؛ آنها با ما بازی میکنند، به هنگام دیدن فیلمهای غمانگیز گریه میکنند و از این قبیل چیزها... پس فرض را بر این میگذاریم که آنها هم آگاه هستند. طیف کثیری از حیوانات هم رفتارهای مشابهی نشان میدهند. در واقع، تفاوت میان رفتار انسان و حیوان عمدتاً ریشه در فناوری دارد. ما زبان، آتش و آیفون گوشیهای هوشمند داریم.
همهی موجودات زنده همان کارهایی را انجام میدهند که سایر موجودات زنده انجام میدهند. حیوانات به دنبال غذا میروند، میخورند، استراحت میکنند و غذای بیشتری پیدا میکنند. بسیاری هم به برقراری تعامل اجتماعی میپردازند. این ادعا که میگوید آگاهی فقط در مغزهای پیچیده شکل میگیرد، یک حدس و گمانی بیش نیست که باید آزمایش شود؛ علم به معنای صد درصد اطمینان نمیدهد. علم به بررسی شواهد ناقص و رسیدن به بهترین نتیجهگیریها اطلاق میگردد.
در ادامهی مقاله این چنین نوشته شده است: «دانشمندان شایستهی تقدیر به خاطر این بُعد جدید از واقعیت ما انسانها هستند. اما آنها نمیتوانند به ما بگویند که چطور کار درست را با تریلیونها ذهنی که با آنها در سطح زمین بهطور مشترک زندگی میکنیم، انجام دهیم. این یک مسالهی فلسفی است و به مانند بسیاری دیگر از مسائل فلسفی، باید مدت زمان طولانی برای بررسی آن اختصاص بدهیم.»
نوشته: لانا استاروس
ترجمه: منصور نقیلو – مجله علمی ایلیاد