حقوق مدنی (عقود و تعهدات):
حقوق مدنی (عقود و تعهدات):
دواصطلاح عمل حقوقی و واقعه حقوقی
عمل حقوقی عملی اعتباری که اثر حقوقی دارد وبر دو نوع است: عمل مادی و عمل حقوقی عمل مادی در عالم ماده ،عمل مادی صورت می گیرد و اثر مادی دارد مانند، راه رفتن غذا ،خوردن و ... عمل حقوقی یا اعتباری :در عالم حقوق ،عمل حقوقی انجام میگیرد واثرحقوقی دارد.
واقعه حقوقی به دو صورت است:ارادی وقهری
واقعه حقوقی ارادی :عملی مادی است که اثر حقوقی دارد .مانند اتلاف. مثال :شکستن عمدی شیشه همسایه یک عمل مادی است و اثر حقوقی آن جبران کردن خسارت است .
واقعه حقوقی قهری رویدادی غیر ارادی است که اثر حقوقی دارد مانند: فوت، تولد ،حجر، تهاتر و...
عمل حقوقی همیشه ارادی است گاهی اوقات فقط با یک اراده واقع می شود که به آنهاایقاع می گویند. گاهی اوقات با بیش از یک اراده واقع می شود که به آن عقد می گویند .
ایقاع: عملی حقوقی است که فقط یک اراده در آن دخیل است .دو نوع ایقاع وجود دارد ایقاع یک طرفه و ایقاع دو طرفه .ایقاعی که اثرش فقط به یک نفر می رسد یعنی در مقابل آن یک نفر ‚شخص دیگری وجود ندارد .
ایقاع دوطرفه :ایقاعی است که اثرش به دو طرف می رسد هم به اراده کننده میرسد و هم به دیگری اکثر ایقاعات دو طرفه هستند ؛در اینجا فقط به چند مورد پرداخته می شود: ابراء ،فسخ ،اخذ به شفعه ،وصیت عهدی ،طلاق و رجوع از اذن در ارتفاق.
ابراء اسقاط حق دینی (طلب) است، یعنی طلبکار از حق خود صرف نظر میکند از آنجایی که ابراء فقط به اراده طلبکار صورت میگیرد ایقاع است و چون اثر این انصراف هم به طلبکار و هم به بدهکار میرسد، ایقاع دو طرفه میشود اثر حقوقی ابراء بری شدن بدهکار است.
«فسخ »ایقاع است نه «حق فسخ»وقتی شخصی حق فسخ داشته باشد و آن حق را اعمال کند به این اعمال« حق فسخ» می گویند. به عبارت دیگر، ابتدا حق فسخ به وجود می آید و زمانی که صاحب حق آن را اعمال کرد، به آن «فسخ» می گویند .فسخ یک ایقاع دو طرفه است و اثر حقوقی آن ،به هم خوردن( انحلال) معامله است.
عمل حقوقی عملی اعتباری که اثر حقوقی دارد وبر دو نوع است: عمل مادی و عمل حقوقی عمل مادی در عالم ماده ،عمل مادی صورت می گیرد و اثر مادی دارد مانند، راه رفتن غذا ،خوردن و ... عمل حقوقی یا اعتباری :در عالم حقوق ،عمل حقوقی انجام میگیرد واثرحقوقی دارد.
واقعه حقوقی به دو صورت است:ارادی وقهری
واقعه حقوقی ارادی :عملی مادی است که اثر حقوقی دارد .مانند اتلاف. مثال :شکستن عمدی شیشه همسایه یک عمل مادی است و اثر حقوقی آن جبران کردن خسارت است .
واقعه حقوقی قهری رویدادی غیر ارادی است که اثر حقوقی دارد مانند: فوت، تولد ،حجر، تهاتر و...
عمل حقوقی همیشه ارادی است گاهی اوقات فقط با یک اراده واقع می شود که به آنهاایقاع می گویند. گاهی اوقات با بیش از یک اراده واقع می شود که به آن عقد می گویند .
ایقاع: عملی حقوقی است که فقط یک اراده در آن دخیل است .دو نوع ایقاع وجود دارد ایقاع یک طرفه و ایقاع دو طرفه .ایقاعی که اثرش فقط به یک نفر می رسد یعنی در مقابل آن یک نفر ‚شخص دیگری وجود ندارد .
ایقاع دوطرفه :ایقاعی است که اثرش به دو طرف می رسد هم به اراده کننده میرسد و هم به دیگری اکثر ایقاعات دو طرفه هستند ؛در اینجا فقط به چند مورد پرداخته می شود: ابراء ،فسخ ،اخذ به شفعه ،وصیت عهدی ،طلاق و رجوع از اذن در ارتفاق.
ابراء اسقاط حق دینی (طلب) است، یعنی طلبکار از حق خود صرف نظر میکند از آنجایی که ابراء فقط به اراده طلبکار صورت میگیرد ایقاع است و چون اثر این انصراف هم به طلبکار و هم به بدهکار میرسد، ایقاع دو طرفه میشود اثر حقوقی ابراء بری شدن بدهکار است.
«فسخ »ایقاع است نه «حق فسخ»وقتی شخصی حق فسخ داشته باشد و آن حق را اعمال کند به این اعمال« حق فسخ» می گویند. به عبارت دیگر، ابتدا حق فسخ به وجود می آید و زمانی که صاحب حق آن را اعمال کرد، به آن «فسخ» می گویند .فسخ یک ایقاع دو طرفه است و اثر حقوقی آن ،به هم خوردن( انحلال) معامله است.
وصیت عهدی (وصایت):شخصی وصیت میکند که بعد از مرگ او شخص معینی اعمال خاصی را برای او انجام دهد به شخصی که وصیت میکند موصی و به شخص تعیین شده از جانب موصی ،وصی می گویند .دروصایت قبول وصی شرط نیست.پس وصیت عهدی ایقاع است و به محض وصیت و فوت موصی ،وصی باید به تکالیف خود عمل کند. حتی اگر از این موضوع بی خبر باشد.اما مادام که موصی زنده است ،وصی میتواند وصایت را رد کند و اگر قبل از فوت موصی وصایت را رد نکند بعد از آن هم نمیتوانند رد کند. ایقاعی که تا زمان زنده بودن اراده کننده آن قابل رد می باشد.
اثر حقوقی وصیت عهدی ایجاد تعهد بر عهده وصی است و اگر وصی به تعهدات خود عمل نکند ضامن جبران خسارات است و برکنار میشود.
طلاق
طلاق به اراده مرد واقع می شود از این رو طلاق ایقاع دوطرفه است به این دلیل که اثر طلاق به هر دو نفر (زن و شوهر) میرسد
اثر حقوقی وصیت عهدی ایجاد تعهد بر عهده وصی است و اگر وصی به تعهدات خود عمل نکند ضامن جبران خسارات است و برکنار میشود.
طلاق
طلاق به اراده مرد واقع می شود از این رو طلاق ایقاع دوطرفه است به این دلیل که اثر طلاق به هر دو نفر (زن و شوهر) میرسد
اصطلاح «طلاق توافقی »
برای طلاق :یا مرد به تنهایی به دادگاه میرود یا زن به تنهایی و یا هر دو باهم وقتی هر دو باهم به دادگاه بروند طلاق توافقی می گویند. به کار بردن اصطلاح« طلاق توافقی »صحیح نیست زیرا این توافق فقط برای رفتن به دادگاه هست و طلاق واقعی در دادگاه انجام نمی شود و از آنجا که طلاق نهایی در دفترخانه طلاق و به اراده مردصورت میگیرد توافق مزبور به طلاق نمیخورد و اصطلاح طلاق توافقی نادرست است.
عقد
عقد عبارت است از: توافق دو یا چند اراده به منظور ایجاد اثر حقوقی تعریف عقد در قانون مدنی در ماده ۱۸۳ آمده است
ماده ۱۸۳ قانون مدنی: عقد عبارت است از اینکه یک یا چند نفر در مقابل یک یا چند نفر دیگر تعهد بر امری نمایند و مورد قبول آنها باشد.
نخست تقسیم عقود: لازم ،جایز و خیاری
عقد لازم ،یعنی لازم الوفا و فسخ آن نیاز به استناد دارد ؛استناد به یکی از خیارات
ماده ۱۸۵ قانون مدنی: عقد لازم آن است که هیچ یک از طرفین معامله حق فسخ آن را نداشته باشد مگر در موارد معینه.
برای طلاق :یا مرد به تنهایی به دادگاه میرود یا زن به تنهایی و یا هر دو باهم وقتی هر دو باهم به دادگاه بروند طلاق توافقی می گویند. به کار بردن اصطلاح« طلاق توافقی »صحیح نیست زیرا این توافق فقط برای رفتن به دادگاه هست و طلاق واقعی در دادگاه انجام نمی شود و از آنجا که طلاق نهایی در دفترخانه طلاق و به اراده مردصورت میگیرد توافق مزبور به طلاق نمیخورد و اصطلاح طلاق توافقی نادرست است.
عقد
عقد عبارت است از: توافق دو یا چند اراده به منظور ایجاد اثر حقوقی تعریف عقد در قانون مدنی در ماده ۱۸۳ آمده است
ماده ۱۸۳ قانون مدنی: عقد عبارت است از اینکه یک یا چند نفر در مقابل یک یا چند نفر دیگر تعهد بر امری نمایند و مورد قبول آنها باشد.
نخست تقسیم عقود: لازم ،جایز و خیاری
عقد لازم ،یعنی لازم الوفا و فسخ آن نیاز به استناد دارد ؛استناد به یکی از خیارات
ماده ۱۸۵ قانون مدنی: عقد لازم آن است که هیچ یک از طرفین معامله حق فسخ آن را نداشته باشد مگر در موارد معینه.
علت لزوم برای استحکام و استقرار و دوام عقود نیاز است برخی عقود لازم باشند.
انحلال عقد لازم
عقدلازم عقدی است که اصولا غیر قابل فسخ است یعنی وقتی منعقد شد هیچ یک از طرفین نمی توانند آن را فسخ کنند . اصولاً که گفته می شود یعنی در آن استثنا (اسباب انحلال) وجود دارد.
نکته :عقد لازم با سه عنوان منحل میشود :فسخ (به اراده یک طرف)، اقاله یا تفاسخ (به اراده و توافق دو طرف) انفساخ (به اراده قانون) فسخ تا زمانی که امکان استناد (با وجود شرایط )به یکی از خیارات وجود نداشته باشد ؛عقد لازم را نمی توان فسخ کرد.
تفاسخ
عقود لازم قابل اقاله هستند و نه لزوماً توافق طرفین در انحلال عقد لازم؛ عقودجایز نیز قابل اقاله هستند، اما نیازی به کار نیست چون هر کدام هر وقت که بخواهد میتواند فسخ کنند و نیازی به توافق نیست.
عدم امکان اقاله سه مورد از عقود لازم قابل اقاله نیست: نکاح ،وقف و ضمان نقل ذمه
انحلال عقد لازم
عقدلازم عقدی است که اصولا غیر قابل فسخ است یعنی وقتی منعقد شد هیچ یک از طرفین نمی توانند آن را فسخ کنند . اصولاً که گفته می شود یعنی در آن استثنا (اسباب انحلال) وجود دارد.
نکته :عقد لازم با سه عنوان منحل میشود :فسخ (به اراده یک طرف)، اقاله یا تفاسخ (به اراده و توافق دو طرف) انفساخ (به اراده قانون) فسخ تا زمانی که امکان استناد (با وجود شرایط )به یکی از خیارات وجود نداشته باشد ؛عقد لازم را نمی توان فسخ کرد.
تفاسخ
عقود لازم قابل اقاله هستند و نه لزوماً توافق طرفین در انحلال عقد لازم؛ عقودجایز نیز قابل اقاله هستند، اما نیازی به کار نیست چون هر کدام هر وقت که بخواهد میتواند فسخ کنند و نیازی به توافق نیست.
عدم امکان اقاله سه مورد از عقود لازم قابل اقاله نیست: نکاح ،وقف و ضمان نقل ذمه
علت عدم قابلیت اقاله نکاح : زیرا اسباب انحلال نکاح عبارتند از طلاق،لعان و موت
علت عدم قابلیت اقاله وقف : چون اقاله با فلسفه و هدف غایی وقف منافات دارد :وقف اخراج مال از ملکیت مالک به طور دایم است . مبتنی بر خیرخواهی و غیر خواهی است و علت بطلان آن در مورد وقف بر نفس نیز همین نکته است .
علت عدم قابلیت اقاله ضمان نقل: چون بعد از زمان نقل مضمون عنه بری می شود و وی مانند شخص ثالثی است که در رابطه با داین و مدیون بیطرف میشود و ضامن مدیون میگردد که اقاله کردن آن خلاف اصل نسبی بودن قراردادها است؛
این ممانعت برای این است که نمیتوان ثالثی را مدیون قرار داد اما در ضمان ضمه میتوان اقاله کرد؛ چون مدیون اصلی بری شده و مدیون هم مانند ضامن یک پشتوانه برای دین داین است و با اقاله همچنان مدیون اصلی در مقابل داین قرار دارد.
انفساخ
عقودلازم قابل انفساخ هستند زوال عقد به حکم قانون ؛البته انفساخهم در عقود لازم و هم در عقود جایز پیش می آید ؛بطورمثال: در ودیعه با فوت یکی از طرفین، عقد منفسخ می شود. در عقود جایز غیر اذنی :در وصیت تلف قهری عین(بدون اراده) بعد از مرگ موصی و قبل از اینکه به دست موصی له برسد وصیت منفسخ می شود و در عقود لازم تلف مبیع قبل از قبض نکته: خود انفساخ قهری است؛ اما دو منشأ میتواند داشته باشد منشا قهری مانند: تلف مبیع قبل از قبض( ماده۳۸۷ق.م)
منشاء ارادی :مانند اینکه در وکالت خانه ای که مورد وکالت در فروش است خود موکل بفروشد( در این صورت وکالت منفسخ می شود) یا در عقد شرط فاسخ بگذاریم در این صورت بعد از حصول شرط فاسخ عقد خود به خود به صورت قهری منفسخ است.
شرط فاسخ یعنی درج شرطی در عقد که اگر آن شرط حاصل شود عقدمنفسخ میشود هنگامی که شرط فاسخ میگذاریم این حق را هم داریم که به جای آن شرط فسخ بگذاریماما بعد از حصول شرط باید حق فسخ خود را اعمال کنیم پس بهتر است شرط فاسخ درج شود تا شرط حق فسخ چون شرط فاسخ نیازی به اعمال ندارد و بعد از حصول شرط عقل خود به خود منفسخ ست (مثلا قرار دادن یک کیلو بال مگس ویا اعضای بدن مردبرای مهریه این یک شرط فاسخ است).
نکته دروقف و نکاح نمیتوان شرط فاسخ گذاشت.
ماده ۱۸۶قانون مدنی: عقد جایز آن است که هر یک از طرفین بتواند هر وقتی بخواهد فسخ کند.
فسخ عقد جایز نیازی به استدلال و استناد به خیارات ندارد
دقت شود که تا زمانی که عقد فسخ نشده است از جانب هر یک از طرفین لازم الوفا است و باید تعهد خود را انجام دهند مگر اینکه فسخ کرده باشند. علت جایز بودن برخی از حقوق این است که مصلحت طرفین رعایت شود.
علت عدم قابلیت اقاله وقف : چون اقاله با فلسفه و هدف غایی وقف منافات دارد :وقف اخراج مال از ملکیت مالک به طور دایم است . مبتنی بر خیرخواهی و غیر خواهی است و علت بطلان آن در مورد وقف بر نفس نیز همین نکته است .
علت عدم قابلیت اقاله ضمان نقل: چون بعد از زمان نقل مضمون عنه بری می شود و وی مانند شخص ثالثی است که در رابطه با داین و مدیون بیطرف میشود و ضامن مدیون میگردد که اقاله کردن آن خلاف اصل نسبی بودن قراردادها است؛
این ممانعت برای این است که نمیتوان ثالثی را مدیون قرار داد اما در ضمان ضمه میتوان اقاله کرد؛ چون مدیون اصلی بری شده و مدیون هم مانند ضامن یک پشتوانه برای دین داین است و با اقاله همچنان مدیون اصلی در مقابل داین قرار دارد.
انفساخ
عقودلازم قابل انفساخ هستند زوال عقد به حکم قانون ؛البته انفساخهم در عقود لازم و هم در عقود جایز پیش می آید ؛بطورمثال: در ودیعه با فوت یکی از طرفین، عقد منفسخ می شود. در عقود جایز غیر اذنی :در وصیت تلف قهری عین(بدون اراده) بعد از مرگ موصی و قبل از اینکه به دست موصی له برسد وصیت منفسخ می شود و در عقود لازم تلف مبیع قبل از قبض نکته: خود انفساخ قهری است؛ اما دو منشأ میتواند داشته باشد منشا قهری مانند: تلف مبیع قبل از قبض( ماده۳۸۷ق.م)
منشاء ارادی :مانند اینکه در وکالت خانه ای که مورد وکالت در فروش است خود موکل بفروشد( در این صورت وکالت منفسخ می شود) یا در عقد شرط فاسخ بگذاریم در این صورت بعد از حصول شرط فاسخ عقد خود به خود به صورت قهری منفسخ است.
شرط فاسخ یعنی درج شرطی در عقد که اگر آن شرط حاصل شود عقدمنفسخ میشود هنگامی که شرط فاسخ میگذاریم این حق را هم داریم که به جای آن شرط فسخ بگذاریماما بعد از حصول شرط باید حق فسخ خود را اعمال کنیم پس بهتر است شرط فاسخ درج شود تا شرط حق فسخ چون شرط فاسخ نیازی به اعمال ندارد و بعد از حصول شرط عقل خود به خود منفسخ ست (مثلا قرار دادن یک کیلو بال مگس ویا اعضای بدن مردبرای مهریه این یک شرط فاسخ است).
نکته دروقف و نکاح نمیتوان شرط فاسخ گذاشت.
ماده ۱۸۶قانون مدنی: عقد جایز آن است که هر یک از طرفین بتواند هر وقتی بخواهد فسخ کند.
فسخ عقد جایز نیازی به استدلال و استناد به خیارات ندارد
دقت شود که تا زمانی که عقد فسخ نشده است از جانب هر یک از طرفین لازم الوفا است و باید تعهد خود را انجام دهند مگر اینکه فسخ کرده باشند. علت جایز بودن برخی از حقوق این است که مصلحت طرفین رعایت شود.
عقد خیاری
عقد خیاری یک نوع عقدلازم است و بهتر بود قانونگذار عقد خیاری را در ضمن عقد لازم ذکر می کرد ماده ۱۸۸ قانون مدنی :عقد خیاری آن است که برای طرفین یا یکی از آنها یا برای ثالث اختیار فسخ(خیار شرط) باشد.
خیار شرط و عقد خیاری
خیار ،اختیار فسخ معامله است خیارات عناوینی هستند که در قانون پیشبینی شده و به استناد آنها میتوان عقد لازم را فسخ کرد. در قانون مدنی ۱۲ نوع وجود دارد خیار عیب ،خیار تدلیس ،خیارغبن، خیار شرط و... اکنون فقط با یک نوع آن یعنی خیار شرط خیاری که منشا آن اراده طرفین است سر و کار داریم به عقودی که در آنها از مابقی خیارات موجود باشد عقد خیاری نمی گویند .عقد خیاری عقد لازم است که در آن خیار شرط باشد در نتیجه عقدی که در آن خیار دیگری وجود دارد عقد خیاری نمی گویند. مثال شخصی یک دست لباس می خرد و با فروشنده شرط می کند که تا یک روز اگر از خرید لباس پشیمان شد بتواند آن را پس بدهد این یک عقد خیاری است و در طول این یک روز مشروط اگر خریدار پشیمان شود می تواند فسخ کند و پول خود را پس بگیرد اما پس از مهلت یک روزه حق فسخ از بین می رود.
عقد خیاری یک نوع عقدلازم است و بهتر بود قانونگذار عقد خیاری را در ضمن عقد لازم ذکر می کرد ماده ۱۸۸ قانون مدنی :عقد خیاری آن است که برای طرفین یا یکی از آنها یا برای ثالث اختیار فسخ(خیار شرط) باشد.
خیار شرط و عقد خیاری
خیار ،اختیار فسخ معامله است خیارات عناوینی هستند که در قانون پیشبینی شده و به استناد آنها میتوان عقد لازم را فسخ کرد. در قانون مدنی ۱۲ نوع وجود دارد خیار عیب ،خیار تدلیس ،خیارغبن، خیار شرط و... اکنون فقط با یک نوع آن یعنی خیار شرط خیاری که منشا آن اراده طرفین است سر و کار داریم به عقودی که در آنها از مابقی خیارات موجود باشد عقد خیاری نمی گویند .عقد خیاری عقد لازم است که در آن خیار شرط باشد در نتیجه عقدی که در آن خیار دیگری وجود دارد عقد خیاری نمی گویند. مثال شخصی یک دست لباس می خرد و با فروشنده شرط می کند که تا یک روز اگر از خرید لباس پشیمان شد بتواند آن را پس بدهد این یک عقد خیاری است و در طول این یک روز مشروط اگر خریدار پشیمان شود می تواند فسخ کند و پول خود را پس بگیرد اما پس از مهلت یک روزه حق فسخ از بین می رود.
شرایط اساسی صحت معاملات
هرعقدی بر اساس( وجود یا عدم وجود) شرایطی که در ماده ۱۹۰ قانون مدنی برای صحت معاملات آمده از این سه حالت خارج نیست: صحیح ،یا باطل و یا غیر نافذ ماده ۱۹۰ق.م: برای صحت هر معامله شرایط ذیل اساسی است:
۱_ قصد طرفین و رضای آنها
۲ _اهلیت طرفین
۳_ موضوع معین که مورد معامله باشد
۴_ مشروعیت جهت معامله
۲ _اهلیت طرفین
۳_ موضوع معین که مورد معامله باشد
۴_ مشروعیت جهت معامله
عقد صحیح
عقدی که شرایط صحت را به طور کامل داشته باشد صحیح است و آثار آن هم به وجود می آید.
عقدی که شرایط صحت را به طور کامل داشته باشد صحیح است و آثار آن هم به وجود می آید.
عقد باطل
عقدباطل یا فاسد، عقدی است که یکی شرایط اساسی صحت معامله را ندارد و آن شرط آنقدر مهم است که حتی اگر بعد آن هم ضمیمه سایر شرایط بشود، باز هم عقد باطل است.
عقد باطل از همان اول باطل است مثل این که از ابتدا منعقد نشده است و هیچ اثری بر آن مترتب نیست؛ یعنی بطلان اثر قهقرایی دارد.
بطورمثال معاملات افرادی که قصد ندارند مانند: بیهوش، مست، دیوانه و ...به علت نداشتن قصد باطل است.
ماده ۱۹۵ قانون مدنی :اگر کسی در مستی یا بیهوشی یا در خواب معامله نماید آن معامله به واسطه فقدان قصد باطل است .
«مست»، «بیهوش »،«مجنون در حال جنون»،« صغیر غیر ممیز»، قصد ندارند و معاملات آنها باطل است .
عقد غیر نافذ
غیرنافذ عقدی است که یکی از شرایط صحت یعنی شرایط مقرر در ماده ۱۹۰ق.م را ندارد اما آن شرط اگر بعداً ضمیمه شود عقد درست میشود.
بطور مثال در یک معامله فضولی من بدون اذن دوستم ماشین وی را میفروشم این معامله غیر نافذ است و پس از تنفیذ مالک درست می شود.اما اگر مالک عقد را رد کند، معامله باطل است در نتیجه هر عقد غیر نافذی غیرنافذ باقی نمی ماند یا تنفیذ میشود یا رد میشود.
تفاوت انحلال با بطلان
انحلال در عقد صحیح اتفاق میافتد اما بطلان مربوط به عقد ای است که قبلا به وجود نیامده پست عقد باطل از ابتدا باطل است. مانند بچه ای که مرده به دنیا بیاید.
انحلال فقط به یکی از این سه طریق صورت می پذیرد و شکل دیگری ندارد: اقاله ،فسخ و حکم قانون
سبب نخست :اقاله و تفاسخ
اقاله یعنی همان دو نفری که عقد را منعقد کردهاند توافق میکنند و عقد را بر هم میزنند به عبارت دیگر اقاله یعنی توافق طرفین عقد در برهم زدن عقد
چند نکته از اقاله: اقاله مربوط به طرفین عقد است و اگر یکی از دو طرف بمیرد وراث نمیتوانند اقاله کنند اقاله خودش یک عقد است به عبارتی تعریف عقد شامل اقاله هم می شود. فقط عقود را می توان اقاله کرد و ایقاع قابل اقاله نیست به عبارت دیگر موضوع اقاله عقد است و شامل ایقاع نمی شود. اقاله فقط مربوط به عقود لازم است و شامل عقد جایز نمی شود چون در عقد جایز طرفین به راحتی و بدون اجازه از یکدیگر میتوانند آن را فسخ کنند .
سه مورد از عقود را نمیتوان اقاله کرد: نکاح، وقف و ضمان
عقدباطل یا فاسد، عقدی است که یکی شرایط اساسی صحت معامله را ندارد و آن شرط آنقدر مهم است که حتی اگر بعد آن هم ضمیمه سایر شرایط بشود، باز هم عقد باطل است.
عقد باطل از همان اول باطل است مثل این که از ابتدا منعقد نشده است و هیچ اثری بر آن مترتب نیست؛ یعنی بطلان اثر قهقرایی دارد.
بطورمثال معاملات افرادی که قصد ندارند مانند: بیهوش، مست، دیوانه و ...به علت نداشتن قصد باطل است.
ماده ۱۹۵ قانون مدنی :اگر کسی در مستی یا بیهوشی یا در خواب معامله نماید آن معامله به واسطه فقدان قصد باطل است .
«مست»، «بیهوش »،«مجنون در حال جنون»،« صغیر غیر ممیز»، قصد ندارند و معاملات آنها باطل است .
عقد غیر نافذ
غیرنافذ عقدی است که یکی از شرایط صحت یعنی شرایط مقرر در ماده ۱۹۰ق.م را ندارد اما آن شرط اگر بعداً ضمیمه شود عقد درست میشود.
بطور مثال در یک معامله فضولی من بدون اذن دوستم ماشین وی را میفروشم این معامله غیر نافذ است و پس از تنفیذ مالک درست می شود.اما اگر مالک عقد را رد کند، معامله باطل است در نتیجه هر عقد غیر نافذی غیرنافذ باقی نمی ماند یا تنفیذ میشود یا رد میشود.
تفاوت انحلال با بطلان
انحلال در عقد صحیح اتفاق میافتد اما بطلان مربوط به عقد ای است که قبلا به وجود نیامده پست عقد باطل از ابتدا باطل است. مانند بچه ای که مرده به دنیا بیاید.
انحلال فقط به یکی از این سه طریق صورت می پذیرد و شکل دیگری ندارد: اقاله ،فسخ و حکم قانون
سبب نخست :اقاله و تفاسخ
اقاله یعنی همان دو نفری که عقد را منعقد کردهاند توافق میکنند و عقد را بر هم میزنند به عبارت دیگر اقاله یعنی توافق طرفین عقد در برهم زدن عقد
چند نکته از اقاله: اقاله مربوط به طرفین عقد است و اگر یکی از دو طرف بمیرد وراث نمیتوانند اقاله کنند اقاله خودش یک عقد است به عبارتی تعریف عقد شامل اقاله هم می شود. فقط عقود را می توان اقاله کرد و ایقاع قابل اقاله نیست به عبارت دیگر موضوع اقاله عقد است و شامل ایقاع نمی شود. اقاله فقط مربوط به عقود لازم است و شامل عقد جایز نمی شود چون در عقد جایز طرفین به راحتی و بدون اجازه از یکدیگر میتوانند آن را فسخ کنند .
سه مورد از عقود را نمیتوان اقاله کرد: نکاح، وقف و ضمان
سبب دوم :فسخ
دومین سبب انحلال عقد فسخ است بر هم زدن عقد با یک اراده (ایقاع) است
تفاوت فسخ با اقاله
فسخ ایقاع( با یک اراده )اقاله عقد است( اجتماع دو اراده) اقاله فقط در عقود لازم است ،اما فسخ هم درعقود لازم است و هم در عقد جایز
دومین سبب انحلال عقد فسخ است بر هم زدن عقد با یک اراده (ایقاع) است
تفاوت فسخ با اقاله
فسخ ایقاع( با یک اراده )اقاله عقد است( اجتماع دو اراده) اقاله فقط در عقود لازم است ،اما فسخ هم درعقود لازم است و هم در عقد جایز
سبب سوم :حکم قانون انفساخ یا منفسخ
سومین سبب انحلال عقد: گاهی اوقات یک حادثه ای رخ میدهد و قانون به سبب آن حادثه حکم به انحلال عقد میدهد به عبارت دیگر اراده ای درکار نیست و کسی خواهان انحلال عقد نیست و این یک دلیل قهری است که به آن انفساخ میگویند .
انفساخ هم درعقودجایز و هم در عقود لازم اتفاق میافتد.
سومین سبب انحلال عقد: گاهی اوقات یک حادثه ای رخ میدهد و قانون به سبب آن حادثه حکم به انحلال عقد میدهد به عبارت دیگر اراده ای درکار نیست و کسی خواهان انحلال عقد نیست و این یک دلیل قهری است که به آن انفساخ میگویند .
انفساخ هم درعقودجایز و هم در عقود لازم اتفاق میافتد.